پلیس و مذاکره با گروگان گیر (1)

نويسنده : ادگرا بيانوسکي
مترجم : محمود کريمي
منبع : اختصاصی راسخون


گروگان گيري بدترين سناريو براي اجراي قانون است، زيرا که افراد غير نظامي بي گناه را مستقيماً در معرض خطر قرار مي دهد. مداخله ي مسلحانه بسيار خطرناک است. جرا که گروگان ها ممکن است توسط گلوله هاي سرگردان يا گلوله هاي گروگان گير مورد هدف قرار گيرند. و اين شرايط است که مذاکرات را در يک ماجراي گروگانگيري به مهم ترين قسمت تبديل مي کند. يک مذاکره کننده ي ماهر بايد بفهمد که گروگان گير چه مي خواهد، هويت او چيست، و چطور مي توان به نتيجه اي آرام بخش و صلح آميز دست يافت. و اينها همه بايد در حالتي رخ دهد که سلامتي و امنيت گروگان ها و ديگر تماشاچی های صحنه تضمين شود.

تصوير شماره 1: يک هواپيما با کاپيتان تستريک را در حالي که از داخل پنجره ي کابين خلبان خم شده، تهديد مي کند (پرواز 847، خطوط TWA، ژوئن 1985، بيروت)
به طور ايده ال يک وضعيت گروگان گيري در حالي پايان مي يابد که همه با آرامش محل را ترک مي کنند (اگر چه برخي دستبند داشته باشند) در اين مقاله مي فهميم که در صحنه ي گروگان گيري چه رخ مي دهد، يک مذاکره کننده چه کاري انجام مي دهد تا وظيفه اش را انجام دهد و برای تبديل شدن به یک مذاکره کننده حرفه اي چه چيزهايي نياز است. و البته نگاهي به روانشناسي گروگان ها و گروگان گيرها مي کنيم.

موقعيت گروگان گيري:

اگر چه گروگان گيري عمدتاً به انگيزه هاي گروگان گير و اتفاق هايي که حول گروگان گيري مي افتد بستگي دارد، اما برخي از اصولي هستند که در تمامي گروگان گيري ها صدق مي کنند:
1- گروگان گير مي خواهد که چيزي را به دست آورد. خواسته ي او مي تواند چيزهايي ساده اي مثل پول، امنيت شخصي يا منتقل شدن ايمن به کشوري ديگر باشد وگاهي مواقع هم اهداف پيچيده ي سياسي را شامل شود.
2- هدف گروگان گير، گروگان نيست، هدف او مورد ثالثي است (مثل شخص، شرکت يا دولتي) که بتواند خواسته او را برآورده کند.
3- گروگان ها، برگ هاي برنده هستند. گروگان ها ممکن است از لحاظ سمبليک ارزشمند باشند (مثل گروگان گرفتن ورزشکاران اسرائيلي توسط مبارزن فلسطيني در المپيک 1972 مونيخ). و در عین حال گروگان ها مي توانند هر کسي باشند.

تصوير شماره 2: عکس از فیلم مستند روزي در سپتامير، که يکي از گروگان گيران در المپيک مونيخ را نشان مي دهد.
موقعيت هاي گروگان گيري چند فاز دارند:
1- فاز اوليه: اين مرحله خشونت آميز و کوتاه است و همين قدر طول مي کشد که گروگان گير ها حمله کنند وگروگان ها را تحت کنترل درآورند. معمولاً اين فاز با مشخص شدن درخواست گروگان گير پايان مي يابد.
2- فاز مذاکره: در اين فاز، مسئولان رسمي اجراي قانون در صحنه حاضر هستند، و احتمالاً درخواست ها دريافت شده اند. اين مرحله ممکن است، ساعت ها، روزها يا ماه ها طول بکشد و مي تواند فاز متوازن کننده باشد. از لحاظ فيزیکي تغييرات خاصي در موقعيت ايجاد نمي شود. گروگان گيرها و گروگان ها در مکاني يکسان مي مانند. اما در طي همين فاز خيلي چيزها برحسب روابطي که بين افراد در حال شکل گيري است، رخ مي دهد.وظيفه ي مذاکره کننده به اداره کردن اين روابط محدود مي شود. به طوري که با ارائه ي صحيح اين روابط بتوان به نتيجه اي مسالمت آميز دست يافت.
3- فاز پاياني: اين مرحله، مرحله اي کوتاه و برخي مواقع خشن است. اين مرحله يکي از اين سه نتيجه را در بر مي گيرد:
الف- گروگان گيرها با آرامش تسليم مي شوند و بازداشت مي شوند.
ب- پليس به گروگان گيرها حمله مي کند. آنها را مي کشد يا دستگير مي کند.
ج- درخواست هاي گروگان گيرها برآورده مي شود و آنها فرار مي کنند.
سرنوشت گروگان ها لزوماً به آنچه که در فاز پاياني رخ مي دهد بستگي دارد. حتي اگر هم گروگان گيرها نهايتاً تسليم شوند، گروگان ها ممکن است در مرحله ي مذاکرات کشته شوند. اغلب گروگان گيرها به طور تصادفي توسط پليس يا به طور عمدي توسط گروگان گيرها در طي حمله کشته مي شوند. حتي برخي مواقع بوده است که گروگان گيرها به درخواست هايشان رسيده اند اما در هر صورت يک گروگان را کشته اند.
همچين مرحله اي به عنوان مرحله ي پس از اين اتفاق وجود دارد که در آن تأثيرات گروگان گيري، اين مرحله را به پايان مي رسانند. اين آثار مي تواند تغييراتي در گروه هاي مسئول، تغيير در روابط دولت هاي جهاني يا افزايش امنيت را به دنبال داشته باشد.
حالا که ديديم گروگان گيري ها در چه قسمت هايي شبيه هم هستند، نگاهي به چيزهايي که موجب تفاوت گروگان گيري ها با هم مي شود مي اندازيم.

گروگان گيرها:

وقتي که يک مذاکره کننده در يک گروگان گيري وارد صحنه مي شود، اولين چيزي که انجام مي دهد اين است که تا آنجا که ممکن است در مورد گروگان گير اطلاعات کسب کندـ اساسي ترين سؤال اين است: چرا اين شخص دست به گروگان گيري زده است؟ چند دليل مي تواند وجود داشته باشد از جمله:
1- گروگان گير ممکن است از لحاظ روحي يا احساسي دچار اخلال باشد. دليل خاص او براي گروگان گيري ممکن است غير منطقي باشد. او ممکن است دست به عمليات انتحاري بزند. اين تنها نمونه اي از گروگان گيري است که اغلب مواقع گروگان با گروگان گير ارتباط دارد. اين نوع از گروگان گيري بدون برنامه ي قبلي است.
براساس گفته هاي ستوان گري اشمیت از اداره ي پليس چيک تواگا در نيويورک اين نوع از گروگان گيري، بيشترين نمونه ي گروگان گيري است که اغلب پليس ها با آن روبرو مي شوند. بيشتر مواقع هم يک فرد مجرد که درگير يک نزاع خانگي شده است درون يک خانه سنگير گيري مي کندو گروگان ها هم معمولاً اعضاي خانواده اي هستند که در همان ساختمان مستقر هستند.
البته بايد نکته اي در مورد گروگان گيري بالا ذکر کنم و اين که وقتي شخص گروگان گير دست به عمليات انتحاري مي زند، حتماً از لحاظ روحي و احساسي دچار اخلال نيست. بلکه براي نجات ملت، گروه يا دين خود حاضر شده جان خود را فدا کند.
2- برخي از مجرم ها از افرادی که در صحنه حاضر هستد به عنوان سپر انساني استفاده مي کنند تا از آنها در برابر پليس محافظت کنند. در بيشتر مواقع اين اتفاق وقتي رخ مي دهد که يک مجرم گير مي افتد و يک نفر را گروگان مي گيرد تا به او در فرار کردن کمک کند. در موارد نادري هم، گروگان ها بخشي از برنامه ي مجرمان حرفه اي براي کمک به فرار آنها است. اما اين گروگان گيري هم اغلب مواقع بدون برنامه ريزي قبلي است.
3- معروف ترين گروگان گيري های تاريخ نتيجه ي حملات از قيبل برنامه ريزي شده ي دقيق گروه هاي تروريستي يا گروه های سياسي راديکال بوده است. گروگان گيرها از همان اول قصد مي کنند که جان گروگان ها را با هر هدف خاصي که دارند معاوضه کنند. اين اهداف دامنه ي متغيري دارند. تغيير در يک يا چند تصميم سياسي کشورها، آزادي زنداني هاي سياسي يا لغو برخي از قوانين خاص مي تواند از اين اهداف باشند. گروه هاي تروريستي ممکن است اهدافي داشته باشند که قطع نظر از پيامدهاي آنها، به آنها دست يابند. تغيير دادن و غير ثابت نگه داشتن هدف حمله ي خود و جلب کردن توجه به دليل انجام کارشان.
آدم ربايي هم نمونه اي از گروگان گيري به شمار مي آيد و البته شبيه به گروگان گيري هاي معمول که گروگان گير در يک منظقه مشخص گير افتاده است نيست. آدم رباها، گروگان خود را در يک مکان مخفي نگه مي دارندو اغلب هم شيوه ي ارتباطي فقط از يک طريق است. اين که آدم ربا مي گويد که چه کاري انجام شود. در نتيجه مذاکرات چنداني وجود ندارد. قطع نظر از انگيزه ي گروگان گيرها، عناصر اصلي مذاکرات يکسان هستند آن طور که آقاي اشميت مي گويد: "شما بايد تلاش کنيد تا توافقي حاصل شود و آنها را تشويق کنيد تا به يک نتيجه ي مسالمت آمير دست يابيد. اگر کسي در وضعيت بحراني باشد، برخي از تکنيک ها مورد استفاده قرار مي گيرند"
در قسمت بعد نگاهي به کارهايي که يک مذاکره کننده در صحنه ي گروگان گيري انجام مي دهد، مي اندازيم.

مذاکره کننده به صحنه وارد مي شود:

در هر صحنه ي گروگان گيري که پيش بيايد، دو نفر هستند که فرمانده هستند يکي کسي است که بر کل صحنه و پرسنل درصحنه صلاحيت فرماندهي دارد (مثلاً رئيس پليس) وديگري هم مذاکره کننده است که مستقيماً با گروگان گير ارتباط برقرار مي کند. خيلي مهم است که اين دو پست، توسط يک نفر به طور مشترک اداره نشوند.
مذاکره کننده بايد هم يک هدف را در ذهن داشته باشد و هم خونسرد بماند که انجام هر دو اينها به طور همزمان اگر بخواهد تصميم هم بگيرد مي تواند سخت باشد. يکي از تاکتيک هايي که بسيار مفيد است و توسط مذاکره کننده انجام مي شود، ايجاد تأخير است. بدين صورت که به گروگان گير مي گويد که مقام صلاحيت دار بالاتر براي تصميم گيري يا اعطاي امتياز به گروگان گير حتماً بايد مورد مشورت قرار گيرد. در صورتي که خود مذاکره کننده مقام ارشد باشد، اين تاکتيک بلااستفاده مي ماند.

فهرست (چک ليست) مذاکره کننده

اين چک ليست جدولي داراي دو ستون است که در هر رديف آن يک سؤال و يک خانه براي جواب آن قرار دارد. سؤالات به صورت يک مصاحبه است:
چه اتفاقي افتاده است؟ چه کسي اولين بار تماس گرفته؟ زمان وقوع؟ تلفات پليس؟ تلفات مظنونين؟ تلفات گروگان ها؟ ديگر تلفات؟ چه نوع ارتباطي با مظنوني برقرر شده است؟ چه زماني اين ارتباط برقرار شده؟ آيا موقعيت تحت محاصره است؟ مظنونين در کجا قرار گرفته اند؟ گروگان ها در کجا قرار گرفته اند؟ افرد غير گروگان در کجا قرار گرفته اند؟ نقشه ي اشکوب (شبيه نقشه ي 2 بعدي محل) کجاست؟ تلفن ها و ماشين تحرير ها در کجا قرار دارند؟ نقطه هاي ديد مظنونين کجا هستند؟ چه سلاح هاي گرمي در مکان وجود دارد يا از آنها استفاده شده است؟ چه مواد منفجره يا شيميايي درمحل کار گذاشته شده اند؟ چه عکس يا شرح حالي از گروگان گير موجود است؟ ماهيت محیط اطراف صحنه چيست؟ مجرم چه وابستگي يا حمايت عمومي دارد؟

اولين اولويت مذاکره کننده براي آغاز مذاکرات، جمع آوري اطلاعات است. اطلاعات زيادي از افسراني که در محل گشت زني کرده اند يا سابقه ي گروگان گيران را درآورده اند به دست مذاکره کننده مي رسد، اما مذاکره کننده از خود گروگان گيران چيزهاي بيشتري مي تواند بفهمد. اگر بيشتر از يک گروگان گير وجود داشته باشد، مذاکره کننده بايد بفهمد که گروگان گيرها چه کساني هستند، چرا مردم را گروگان گرفته اند، خواسته هاي آن چيست و چه کسي رئيس (رهبر) آنهاست؟ در همان زمان، مذاکره کننده به پاسخ هاي گروگان گيران، اخلاق و برخورد کلي توجه دقيقي مي کند تا بتواند يک شرح حال روانشناسي فوري به دست آورد. اين شرح حال روانشناسي مي تواند به مذاکره کننده سرنخ هايي در مورد نحوه ي احتمالي پاسخ دهي گروگان گير به وضعيت هاي معين، بدهد. برخورد يک مذاکره کننده با يک گروگان گير خونسرد و منطق گرا و عمل گرا با برخورد با يک گروگان گير مضطرب و راغب به عمليات انتحاري متفاوت است.

مذاکره کنندگان تصادفي

مذاکره کنندگان حاضر در موقعيت گروگان گيري هميشه هم به طور حرفه اي آموزش نديده اند. برخي مواقع هم يک ناظر در محل، به طور اتفاقي وارد ماجرا مي شود. مثلاً او بتواند بين دو زبان ممتفاوت به ترجمه بپردازد يا مثلاً او يک تلفن را جواب داده باشد، به همين سادگي. در سال 1975 گروه تروريستي ارتش سرخ ژاپن به کنسول گري آمريکا در کوالالامپور حمله کردند. آنها گروگان داشتند و از شانس بد يک افسر دون پايه ي سفارت خانه آمريکا تلفن را جواب داد. افراد ارتش سرخ ژاپن تا آخر بحران گروگان گيري از صحبت کردن با هر کس ديگر به غير از او امتناع کردند.
اگر ممکن باشد، مقامات مذاکره کننده هاي حرفه اي را وارد ماجرا مي کنند تا اين "مذاکره کنندگان بي علاقه" را در طول کار راهنمايي کنند.

اهداف و تاکيتک هاي مذاکره کننده:

اهداف اوليه يک مذاکره کننده عبارتند از:

1- طولاني کردن وضعيت گروگان گيري:

هر چقدر که يک گروگان گيري بيشتر طول بکشد، احتمال اين که با آرامش قضيه پايان يابد، بيشتر مي شود. تاکتيک هاي اين قسمت عبارتند از: وقت کشي براي مشورت با مقامات و مسئولين بيشتر، به تأخير انداختن ضرب الاجل ها، متمزکر کردن توجه گروگان گير بر جزئيات مثلاً اين که چه نوع هواپيمايي نياز دارد و پرسيدن سؤالات با جواب بي انتها (و در واقع تشريحي) به جاي سؤالاتي که فقط جواب بله يا خير نياز دارند.

2- تضمين کردن ايمني گروگان ها:

اين تضمين کردن بدان معني است که گروگان گير را براي آزادي يا انجام مراقبت هاي پزشکي از گروگان هاي بيمار يا آسيب ديده متقاعد کنيد، براي تحويل غذا و آب مذاکره کنيد و براي آزادي هر تعداد از گروگان ها که ممکن باشد مذاکره کنيم. بيرون آوردن برخي از گروگان ها از دست گروگان گير نه تنها امنيت آنها را تأمين مي کند، بلکه اگر حمله ي مسلحانه اي هم (به گروگان گيران) لازم شد، موقعيت ساده تر می شود. علاوه بر اين، گروگان هاي آزاد شده اطلاعاتي ارزشمند در مورد محل و خلق و خوي گروگان گيران و ديگر گروگان ها ارائه می کنند.

3- آرام نگه داشتن همه چيز:

از اولين صحبت ها در اولين ساعات مذاکرات، گروگان گير به شدت بي ثبات و غير قابل کنترل است. آنها معمولاً به خاطر آن چه که بي عدالتی مي نامند و آنها را مجبور به گروگان گيري کرده است، عصباني هستند. به خاطر هيجان حمله ي اوليه اي که داشته اند، آدرنالين بالايي دارند. افراد عصباني و هيجان زده مسلح به مسلسل براي گروگان ها خوب نيستند. يک مذاکره کننده هرگز نبايد با يک گروگان گير مشاجره کند و به هيچ يک از درخواست هايش هرگز نبايد نه بگويد. به جاي آن بايد از تاکتيک هاي تأخيري استفاده کند يا يک پيشنهاد متقابل بدهد. بالاتر از همه، مذاکره کننده بايد وضعيت را خوش بينانه و مثبت نگه دارد و گروگان گير را مطمئن کند که همه چيز نهايتاً به صورت مسالمت آميز پايان مي يابد.

4- برقراري و پرورش دادن روابط بين مذاکره کننده با گروگان گير و گروگان گير با گروگان ها:

مذاکره کننده حتماً بايد در نظر گروگان گير با اعتبار به نظر بيايد. به عبارت ديگر، مذاکره کننده بايد طوري عمل کندکه گويي دلايل اقدام هاي گروگان گير را مي فهمد البته نه اين که بخواهد او را خشنود کند. همچنين مذاکره کننده مي تواند کارهايي که نيازمند همکاري و تعامل بين گروگان ها و گروگان گير است را تشويق کند. مثلاً تدارکات پزشکی و غذايي را در مقادير عمده و به صورت يک جا (مثلاً در يک ظرف غذا) بفرستد تا نيازمند آماده سازي (مثلا کشيدن غذا در ظرف هر شخص) باشد. وقتي که يک گروگان گير، گروگان ها را بيشتر بشناسد و به آنها به چشم انسان بنگرد، سخت تر مي تواند آنها را بکشد. در سال 1975 در جريان يک گروگان گيري در يک قطار در هلند، گروگاني به نام رابرت گروت وجود داشت که گروگان گيران قصد کشتن او را داشتند اما وقتي دعاي او براي همسر و فرزندانش را ديدند، منصرف شدند. برخي از گروگان گيرها گريه کردند و دو تن از آنها هم توافق کردند که پس از آنکه او را از قطار بيرون پرت کردند، به او شليک نکنند. او بدون آسيب بر روي يک خاکريز افتاد، خودش را به مردن زد و کمي بعد هم پا به فرار گذاشت. وقتي تروريست ها گروگان هاي ديگري را براي اعدام انتخاب کردند، براي اين که از لحاظ احساساتي تحت فشار قرار نگيرند، اجازه ي دعا به آنها ندادند.

سندرم استکهلم

صرف کردن روزها، ساعت ها وماه ها در کنار هم فقط موجب پرورش احساسات گروگان گير نسبت به گروگان ها نمي شود. اغلب گروگان ها هم با گروگان گير همدردي مي کنند. اين حالت که به نام سندرم استکهلم شناخته مي شود، پس از آن که يک سرقت از بانکي سوئدي شکست خورد و موجب گروگان گيري 6 روزه اي شد، چنين نامي بر خود گرفت. گروگان ها به گروگان گير کمک کردند، همانند ديده بان عمل کردند و به او راهنمايي مي کردند به طوري که کم کم به پليس که در بيرون مستقر بود، به چشم يک دشمن مشترک نگاه مي کردند. حتي يکي از گروگان هاي خانم در حالي که هنوز سارق بانک در زندان بود، با او ازدواج کرد.
دلايل پيچيده ي روانشناسي براي سندرم استکهلم وجود دارد. اين سندرم، تا حدودي مکانيزمي دفاعي محسوب مي شود که به افراد اجازه مي دهد از عهده ي وضعيت غير قابل تحمل به طور ديگري بر بيايند. اين سندرم همچنين به قدرت هم مربوط مي شود. گروگان گير قدرت کشتن گروگان ها را دارد و وقتي از اين قدرت استفاده نمي کند و آنها را نمي کشد، حس گروگان ها تبديل به قدرشناسي مي شود که نهايتاً موبج ايجاد دلسوزي و همدردي مي شود. همچنين ترس از حمله ي پليس به محل گروگان گيري و احتمال کشته شدن تصادفي گروگان ها آن قدر قدرتمند است که بتواند گروگان ها را در برابر نيروهاي نظامي قرار دهد.
منبع:Howstuffworks.com